صدایت می کردم
این جانی که میگفتی
جانم را می گرفت ...
کاش نمیزدی این حرفها رو
دل من جنبه نداشت
موقعی که نیستی دارد دمار از روزگارم در می آورد .
گاهی جراً ت نمیکنم پشت سرم را نگاه کنم
که ببینم ...... جام خالیه یا نه !؟؟؟
می خندم ! دیگرتب هم ندارم
داغ هم نیستم سرد شده ام سرد سرد
می ترسم شاید دق کرده ام کسی چه می داند